شیخ اقطع از عرفای بزرگ بود که یک دست داشت ،یکروز در کلبه (عریش) خود نشسته ومشغول زنبیل بافتن با دو دست بود که شخصی وارد کلبه او میشود . شیخ به شخص تازه وارد میگوید چرا سرت را انداختی وبه داخل کلبه من آمدی؟ چرا بدون اجازه من با سیاق(پیشی گرفتی ،سبقت گرفتی ،با عجله) وارد شدی، ومرد به اومیگوید انقدر مشتاق دیدار تو بودم سرزده واردشدم .شیخ از مرد قول میگیرد که درباره اینکه با دو دست زنبیل میبافته به کسی چیزی نگوید .
مولوی اشاره به این نکته دارد که عارف واصل چون اراده اش با اراده خداوند یکی شده انجام هیچکاری برایش غیر ممکن نیست ،ولی اجازه بیان اسرار الهی را ندارد . مرد قول میده به دوستان ،نزدیکان ودشمنان هم در این مورد حرف نزند . ولی عده ای آدم فضول در قوم از هرجا که دید داشت به منزل شیخ اقطع نگاه میکردند ومتوجه شدند که شیخ با داشتن یکدست هنگام بافت زنبیل دو دست دارد و این کرامت را به دیگران خبر دادند .
شیخ به درگاه خداوند روی میاورد ومیگوید من این راز را پنهان کردم چه حکمتی بود که اسرار را فاش کردی؟ خداوند به او وحی میکند ،زمانی که تو دستت را در حادثه از دست دادی ،عده ای به ولی بودنت شک کردند ومن خواستم با این کرامت حقانیت تو را ثابت کنم. تا عده ای به دلیل یک واقعه بد نسبت به عدم حکمت در کارمن ، گمراه نشوند واز درگاه الهی رو برنگردانند.
همانطور که قبل از گرفتن دست تو ،بتو آرامش وصبر وتحمل حادثه را داده بودم . مولوی از داستان به این نتیجه میرسد که هرچه از طرف خداوند میاید حکمتی در آن است . وهر کرامتی توسط عارفان واصل انجام میشود فقط برای هدایت مردم به سوی خداوند است وقصد خودنمایی ندارند. رمز گشایی این دست غیبی برای از بین بردن توهمات ناروا در مردم وروی آوردن آنهابه خداوند است .واینکه خداوند در هر حادثه ای حتما صبر وتحمل آن حادثه را هم میدهد، وهیچ کار او بدون حکمت نیست.
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.